1 و در سال اول کورش، پادشاه فارس تا کلام خداوند به زبان ارمیا کامل شود، خداوند روح کورش پادشاه فارس را برانگیخت تا در تمامی ممالک خود فرمانی نافذ کرد و آن را نیز مرقوم داشت و گفت:
2 «کورش پادشاه فارس چنین می فرماید: یهوه خدای آسمانها جمیع ممالک زمین را به من داده و مرا امر فرموده است که خانه ای برای وی در اورشلیم که در یهودا است بنا نمایم.
3 پس کیست از شما از تمامی قوم او که خدایش با وی باشد؟ او به اورشلیم که در یهودا است، برود و خانه یهوه را که خدای اسرائیل و خدای حقیقی است، در اورشلیم بنا نماید.
4 و هر که باقی مانده باشد، در هر مکانی از مکانهایی که در آنها غریب می باشد، اهل آن مکان او را به نقره و طلا و اموال و چهارپایان علاوه بر هدایای تبرعی به جهت خانه خدا که در اورشلیم است اعانت نمایند.»
5 پس رؤسای آبای یهودا و بنیامین و کاهنان و لاویان با همه کسانی که خدا روح ایشان را برانگیزانیده بود برخاسته ، روانه شدند تا خانه خداوند را که در اورشلیم است بنا نمایند.
6 و جمیع همسایگان ایشان، ایشان را به آلات نقره و طلا و اموال و چهارپایان و تحفه ها، علاوه بر همه هدایای تبرعی اعانت کردند.
7 و کورش پادشاه ظروف خانه خداوند را که نبوکدنصر آنها را از اورشلیم آورده و در خانه خدایان خود گذاشته بود، بیرون آورد.
8 و کورش پادشاه فارس، آنها را از دست متردات، خزانه دار خود بیرون آورده، به شیشبصر رئیس یهودیان شمرد.
9 و عدد آنها این است: سی طاس طلا و هزار طاس نقره و بیست و نه کارد،
10 و سی جام طلا و چهارصد و ده جام نقره از قسم دوم و هزار ظرف دیگر.
11 تمامی ظروف طلا و نقره پنجهزار و چهارصد بود و شیشبصر همه آنها را با اسیرانی که از بابل به اورشلیم می رفتند برد.
1 و اینانند اهل ولایتها که از اسیری آن اشخاصی که نبوکدنصر، پادشاه بابل، به بابل به اسیری برده بود، برآمدند و هر کدام از ایشان به اورشلیم و یهودا و شهر خود برگشتند.
2 اما آنانی که همراه زربابل آمدند، یشوع و نحمیا و سرایا و رعیلایا و مردخای و بلشان و مسفار و بغوای و رحوم و بعنه. و شماره مردان قوم اسرائیل:
3 بنی فرعوش دو هزار و یکصد و هفتاد و دو.
4 بنی شفطیا سیصد و هفتاد و دو.
5 بنی آرح هفتصد و هفتاد و پنج.
6 بنی فحت موآب از بنی یشوع و یوآب دو هزار و هشتصد و دوازده.
7 بنی عیلام هزار و دویست و پنجاه و چهار.
8 بنی زتونه صد و چهل و پنج.
9 بنی زکای هفتصد و شصت.
10 بنی بانی ششصد و چهل و دو.
11 بنی بابای ششصد و بیست و سه.
12 بنی ازجد هزار و دویست و بیست و دو.
13 بنی ادونیقام ششصد و شصت و شش.
14 بنی بغوای دو هزار و پنجاه و شش.
15 بنی عادین چهارصد و پنجاه و چهار.
16 بنی آطیر (از خاندان) یحزقیا نود و هشت.
17 بنی بیصای سیصد و بیست و سه.
18 بنی یوره صد و دوازده.
19 بنی حاشوم دویست و بیست و سه.
20 بنی جبار نود و پنج.
21 بنی بیت لحم صد و بیست و سه.
22 مردان نطوفه پنجاه و شش.
23 مردان عناتوت صد و بیست و هشت.
24 بنی عزموت چهل و دو.
25 بنی قریه عاریم و کفیره و بئیروت هفتصد و چهل و سه.
26 بنی رامه و جبع ششصد و بیست و یک.
27 مردان مکماس صد و بیست و دو.
28 مردان بیت ئیل و عای دویست و بیست و سه.
29 بنی نبو پنجاه و دو.
30 بنی مغبیش صد و پنجاه و شش.
31 بنی عیلام دیگر، هزار و دویست و پنجاه چهار.
32 بنی حاریم سیصد و بیست.
33 بنی لود و حادید و ارنو هفتصد و بیست و پنج.
34 بنی اریحا سیصد و چهل و پنج.
35 بنی سنائه سه هزار و ششصد و سی.
36 و اما کاهنان: بنی یدعیا از خاندان یشوع نه صد و هفتاد و سه.
37 بنی امیر هزار و پنجاه و دو.
38 بنی فشحور هزار و دویست و چهل و هفت.
39 بنی حاریم هزار و هفده.
40 و اما لاویان: بنی یشوع و قدمیئیل از نسل هودویا هفتاد و چهار.
41 و مغنیان: بنی آساف صد و بیست و هشت.
42 و پسران دربانان: بنی شلوم و بنی آطیر و بنی طلمون و بنی عقوب و بنی حطیطا و بنی شوبای جمیع اینها صد و سی و نه.
43 و اما نتینیم: بنی صیحا و بنی حسوفا و بنی طباعوت،
44 و بنی قیروس و بنی سیعها و بنی فادوم،
45 و بنی لبانه و بنی حجابه و بنی عقوب،
46 و بنی حاجاب و بنی شملای و بنی حانان،
47 و بنی جدیل و بنی جحر و بنی رآیا،
48 و بنی رصین و بنی نقودا و بنی جزام،
49 و بنی عزه و بنی فاسیح و بنی بیسای،
50 و بنی اسنه و بنی معونیم و بنی نفوسیم،
51 و بنی بقبوق و بنی حقوفا و بنی حرحور،
52 و بنی بصلوت و بنی محیدا و بنی حرشا،
53 و بنی برقوس و بنی سیسرا و بنی تامح،
54 و بنی نصیح و بنی حطیفا.
55 و پسران خادمان سلیمان: بنی سوطای و بنی هصوفرت و بنی فرودا،
56 و بنی یعله و بنی درقون و بنی جدیل،
57 و بنی شفطیا و بنی حطیل و بنی فوخره ظبائیم و بنی آمی.
58 جمیع نتینیم و پسران خادمان سلیمان سیصد و نود و دو.
59 و اینانند آنانی که از تل ملح و تل حرشا برآمدند یعنی کروب و ادان و امیر؛ اما خاندان پدران و عشیره خود را نشان نتوانستند داد که آیا از اسرائیلیان بودند یا نه.
60 بنی دلایا و بنی طوبیا و بنی نقودا ششصد و پنجاه و دو.
61 و از پسران کاهنان، بنی حبایا و بنی هقوص و بنی برزلای که یکی از دختران برزلایی جلعادی را به زنی گرفت، پس به نام ایشان مسمی شدند.
62 اینان انساب خود را در میان آنانی که در نسب نامه ها ثبت شده بودند طلبیدند، اما نیافتند، پس از کهانت اخراج شدند.
63 پس ترشاتا به ایشان امر فرمود که تا کاهنی با اوریم و تمیم برقرار نشود، ایشان از قدس اقداس نخورند.
64 تمامی جماعت، با هم چهل و دو هزار و سیصد و شصت نفر بودند.
65 سوای غلامان و کنیزان ایشان، که هفتهزار و سیصد و سی و هفت نفر بودند، و مغنیان و مغنیاه ایشان دویست نفر بودند.
66 و اسبان ایشان هفتصد و سی و شش، و قاطران ایشان دویست و چهل و پنج.
67 و شتران ایشان چهارصد و سی و پنج و حماران ایشان ششهزار و هفتصد و بیست.
68 و چون ایشان به خانه خداوند که در اورشلیم است رسیدند، بعضی از رؤسای آبا، هدایای تبرعی به جهت خانه خدا آوردند تا آن را در جایش برپا نمایند.
69 برحسب قوه خود، شصت و یک هزار درهم طلا و پنج هزار منای نقره و صد (دست) لباس کهانت به خزانه به جهت کار دادند.
70 پس کاهنان و لاویان و بعضی از قوم و مغنیان و دربانان و نتینیم در شهرهای خود ساکن شدند و تمامی اسرائیل در شهرهای خود مسکن گرفتند.
1 و چون ماه هفتم رسید، بنی اسرائیل در شهرهای خود مقیم بودند و تمامی قوم مثل یک مرد در اورشلیم جمع شدند.
2 و یشوع بن یوصاداق و برادرانش که کاهنان بودند و زربابل بن شالتیئیل با برادران خود برخاستند و مذبح خدای اسرائیل را برپا کردند تا قربانی های سوختنی برحسب آنچه در تورات موسی، مرد خدا مکتوب است بر آن بگذرانند.
3 پس مذبح را برجایش برپا کردند زیرا که به سبب قوم زمین، ترس بر ایشان مستولی می بود و قربانی های سوختنی برای خداوند یعنی قربانی های سوختنی ، صبح و شام را بر آن گذرانیدند.
4 و عید خیمه ها را به نحوی که مکتوب است نگاه داشتند و قربانی های سوختنی روز به روز، معتاد هر روز را در روزش، برحسب رسم و قانون گذرانیدند.
5 و بعد از آن، قربانی های سوختنی دائمی را در غره های ماه و در همه مواسم مقدس خداوند و برای هر کس که هدایای تبرعی به جهت خداوند می آورد، می گذرانیدند.
6 از روز اول ماه هفتم، حینی که بنیاد هیکل خداوند هنوز نهاده نشده بود، به گذرانیدن قربانی های سوختنی برای خداوند شروع کردند.
7 و به حجاران و نجاران نقره دادند و به اهل صیدون و صور ماکولات و مشروبات و روغن (دادند) تا چوب سرو آزاد از لبنان از دریا به یافا، برحسب امری که کورش پادشاه فارس، به ایشان داده بود بیاورند.
8 و در ماه دوم از سال دوم، بعد از رسیدن ایشان به خانه خدا در اورشلیم، زربابل بن شالتیئیل و یشوع بن یوصاداق و سایر برادران ایشان از کاهنان و لاویان و همه کسانی که از اسیری به اورشلیم برگشته بودند، به نصب نمودن لاویان از بیست ساله و بالاتر بر نظارت عمل خانه خداوند شروع کردند.
9 و یشوع با پسران و برادران خود و قدمیئیل با پسرانش از بنی یهودا با هم ایستادند تا بر بنی حیناداد و پسران و برادران ایشان که از لاویان در کار خانه خدا مشغول می بودند، نظارت نمایند.
10 و چون بنایان بنیاد هیکل خداوند را نهادند، کاهنان را با لباس خودشان با کرناها و لاویان بنی آساف را با سنجها قرار دادند تا خداوند را برحسب رسم داود پادشاه اسرائیل، تسبیح بخوانند.
11 و بر یکدیگر می سراییدند و خداوند را تسبیح و حمد می گفتند، که «او نیکوست زیرا که رحمت او بر اسرائیل تا ابداﻵباد است» و تمامی قوم به آواز بلند صدا زده، خداوند را به سبب بنیاد نهادن خانه خداوند، تسبیح می خواندند.
12 و بسیاری از کاهنان و لاویان و رؤسای آبا که پیر بودند و خانه اولین را دیده بودند، حینی که بنیاد این خانه در نظر ایشان نهاده شد، به آواز بلند گریستند و بسیاری با آواز شادمانی صداهای خود را بلند کردند.
13 چنانکه مردم نتوانستند در میان صدای آواز شادمانی و آواز گریستن قوم تشخیص نمایند زیرا که خلق، صدای بسیار بلند می دادند چنانکه آواز ایشان از دور شنیده می شد.
1 و چون دشمنان یهودا و بنیامین شنیدند که اسیران، هیکل یهوه خدای اسرائیل را بنا می کنند،
2 آنگاه نزد زربابل و رؤسای آبا آمده، به ایشان گفتند که «ما همراه شما بنا خواهیم کرد زیرا که ما مثل شما از زمان اسرحدون، پادشاه آشور که ما را به اینجا آورد، خدای شما را می طلبیم و برای او قربانی می گذرانیم.»
3 اما زربابل و یشوع و سایر رؤسای آبای اسرائیل به ایشان گفتند: «شما را با ما در بنا کردن خانه خدای ما کاری نیست، بلکه ما تنها آن را برای یهوه، خدای اسرائیل چنانکه کورش پادشاه، سلطان فارس به ما امر فرموده است، آن را بنا خواهیم نمود.»
4 آنگاه اهل زمین دستهای قوم یهودا را سست کردند و ایشان را در بنا نمودن به تنگ می آوردند،
5 و به ضد ایشان مدبران اجیر ساختند که در تمام ایام کورش پادشاه فارس، تا سلطنت داریوش، پادشاه فارس قصد ایشان را باطل ساختند.
6 و چون اخشورش پادشاه شد، در ابتدای سلطنتش بر ساکنان یهودا و اورشلیم شکایت نوشتند.
7 و در ایام ارتحشستا، بشلام و متردات و طبئیل و سایر رفقای ایشان به ارتحشستا پادشاه فارس نوشتند؛ و مکتوب به خط آرامی نوشته شد و معنی اش در زبان ارامی.
8 رحوم فرمانفرما و شمشائی کاتب رساله به ضد اورشلیم، به ارتحشستا پادشاه، بدین مضمون نوشتند:
9 «پس رحوم فرمانفرما و شمشائی کاتب و سائر رفقای ایشان از دینیان و افرستکیان و طرفلیان و افرسیان و ارکیان و بابلیان و شوشنکیان و دهائیان و عیلامیان،
10 و سایر امتهایی که اسنفر عظیم و شریف ایشان را کوچانیده، در شهر سامره ساکن گردانیده است و سایر ساکنان ماورای نهر و اما بعد.
11 (این است سواد مکتوبی که ایشان نزد ارتحشستا پادشاه فرستادند. بندگانت که ساکنان ماورای نهر می باشیم و اما بعد.)
12 پادشاه را معلوم باد که یهودیانی که از جانب تو به نزد ما آمدند، به اورشلیم رسیده اند و آن شهر فتنه انگیز و بد را بنا می نمایند و حصارها را برپا می کنند و بنیادها را مرمت می نمایند.
13 اﻵن پادشاه را معلوم باد که اگر این شهر بنا شود و حصارهایش تمام گردد، جزیه و خراج و باج نخواهند داد و بالاخره به پادشاهان ضرر خواهد رسید.
14 پس چونکه ما نمک خانه پادشاه را می خوریم، ما را نشاید که ضرر پادشاه را ببینیم. لهذا فرستادیم تا پادشاه را اطلاع دهیم،
15 تا در کتاب تواریخ پدرانت تفتیش کرده شود و از کتاب تواریخ دریافت نموده، بفهمی که این شهر، شهر فتنه انگیز است و ضرررساننده به پادشاهان و کشورها؛ و در ایام قدیم در میانش فتنه می انگیختند. و از همین سبب این شهر خراب شد.
16 بنابراین پادشاه را اطلاع می دهیم که اگر این شهر بنا شود و حصارهایش تمام گردد، تو را به این طرف نهر نصیبی نخواهد بود.»
17 پس پادشاه به رحوم فرمانفرما و شمشائی کاتب و سایر رفقای ایشان که در سامره ساکن بودند و سایر ساکنان ماورای نهر، جواب فرستاد که «سلامتی و اما بعد.
18 مکتوبی که نزد ما فرستادید، در حضور من واضح خوانده شد.
19 و فرمانی از من صادر گشت و تفحص کرده، دریافت کردند که این شهر از ایام قدیم با پادشاهان مقاومت می نموده و فتنه و فساد در آن واقع می شده است.
20 و پادشاهان قوی در اورشلیم بوده اند که بر تمامی ماورای نهر سلطنت می کردند و جزیه و خراج و باج به ایشان می دادند.
21 پس فرمانی صادر کنید که آن مردان را از کار باز دارند و تا حکمی از من صادر نگردد این شهر بنا نشود.
22 پس باحذر باشید که در این کار کوتاهی ننمایید زیرا که چرا این فساد برای ضرر پادشاهان پیش رود؟»
23 پس چون نامه ارتحشستا پادشاه به حضور رحوم و شمشایی کاتب و رفقای ایشان خوانده شد، ایشان به تعجیل نزد یهودیان به اورشلیم رفتند و ایشان را با زور و جفا از کار باز داشتند.
24 آنگاه کار خانه خدا که در اورشلیم است، تعویق افتاد و تا سال دوم سلطنت داریوش، پادشاه فارس معطل ماند.
1 آنگاه دو نبی ، یعنی حجی نبی و زکریا ابن عدو، برای یهودیانی که در یهودا و اورشلیم بودند، به نام خدای اسرائیل که با ایشان می بود نبوت کردند.
2 و در آن زمان زربابل بن شالتیئیل و یشوع بن یوصاداق برخاسته ، به بنا نمودن خانه خدا که در اورشلیم است شروع کردند و انبیای خدا همراه ایشان بوده، ایشان را مساعدت می نمودند.
3 در آن وقت تتنایی ، والی ماورای نهر و شتربوزنای و رفقای ایشان آمده، به ایشان چنین گفتند: «کیست که شما را امر فرموده است که این خانه را بنا نمایید و این حصار را برپا کنید؟»
4 پس ایشان را بدین منوال از نامهای کسانی که این عمارت را بنا می کردند اطلاع دادیم.
5 اما چشم خدای ایشان بر مشایخ یهودا بود که ایشان را نتوانستند از کار بازدارند تا این امر به سمع داریوش برسد و جواب مکتوب درباره اش داده شود.
6 سواد مکتوبی که تتنایی ، والی ماورای نهر و شتربوزنای و رفقای او افرسکیان که در ماورای نهر ساکن بودند، نزد داریوش پادشاه فرستادند.
7 مکتوب را نزد او فرستادند و در آن بدین مضمون مرقوم بود که «بر داریوش پادشاه سلامتی تمام باد.
8 بر پادشاه معلوم باد که ما به بلاد یهودیان، به خانه خدای عظیم رفتیم و آن را از سنگهای بزرگ بنا می کنند و چوبها در دیوارش می گذارند و این کار در دست ایشان به تعجیل، معمول و به انجام رسانیده می شود.
9 آنگاه از مشایخ ایشان پرسیده، چنین به ایشان گفتیم: کیست که شما را امر فرموده است که این خانه را بنا کنید و دیوارهایش را برپا نمایید؟
10 و نیز نامهای ایشان را از ایشان پرسیدیم تا تو را اعلام نماییم و نامهای کسانی که رؤسای ایشانند که ما بندگان خدای آسمان و زمین هستیم و نوشته ایم.
11 و ایشان در جواب ما چنین گفتند خانه ای را تعمیر می نماییم که چندین سال قبل از این بنا شده و پادشاه بزرگ اسرائیل آن را ساخته و به انجام رسانیده بود.
12 لیکن بعد از آن، پدران ما خشم خدای آسمان را به هیجان آوردند. پس او ایشان را به دست نبوکدنصر کلدانی ، پادشاه بابل تسلیم نمود که این خانه را خراب کرد و قوم را به بابل به اسیری برد.
13 اما در سال اول کورش پادشاه بابل، همین کورش پادشاه امر فرمود که این خانه خدا را بنا نمایند.
14 و نیز ظروف طلا و نقره خانه خدا که نبوکدنصر آنها را از هیکل اورشلیم گرفته و به هیکل بابل آورده بود، کورش پادشاه آنها را از هیکل بابل بیرون آورد و به شیشبصر نامی که او را والی ساخته بود، تسلیم نمود.
15 و او را گفت که این ظروف را برداشته ، برو و آنها را به هیکلی که در اورشلیم است ببر و خانه خدا در جایش بنا کرده شود.
16 آنگاه این شیشبصر آمد و بنیاد خانه خدا را که در اورشلیم است نهاد و از آن زمان تا بحال بنا می شود و هنوز تمام نشده است.
17 پس اﻵن اگر پادشاه مصلحت داند، در خزانه پادشاه که در بابل است تفحص کنند که آیا چنین است یا نه که فرمانی از کورش پادشاه صادر شده بود که این خانه خدا در اورشلیم بنا شود و پادشاه مرضی خود را در این امر نزد ما بفرستد.»
1 آنگاه داریوش پادشاه، فرمان داد تا در کتابخانه بابل که خزانه ها در آن موضوع بود تفحص کردند.
2 و در قصر احمتا که در ولایت مادیان است، طوماری یافت شد و تذکرهای در آن بدین مضمون مکتوب بود:
3 «در سال اول کورش پادشاه، همین کورش پادشاه درباره خانه خدا در اورشلیم فرمان داد که آن خانه ای که قربانی ها در آن می گذرانیدند، بنا شود و بنیادش تعمیر گردد و بلندی اش شصت ذراع و عرضش شصت ذراع باشد.
4 با سه صف سنگهای بزرگ و یک صف چوب نو. و خرجش از خانه پادشاه داده شود.
5 و نیز ظروف طلا و نقره خانه خدا را که نبوکدنصر آنها را از هیکل اورشلیم گرفته ، به بابل آورده بود پس بدهند و آنها را به جای خود در هیکل اورشلیم باز برند و آنها را در خانه خدا بگذارند.
6 «پس حال ای تتنایی، والی ماورای نهر و شتربوزنای و رفقای شما و افرسکیانی که به آنطرف نهر می باشید، از آنجا دور شوید.
7 و به کار این خانه خدا متعرض نباشید. اما حاکم یهود و مشایخ یهودیان این خانه خدا را در جایش بنا نمایند.
8 و فرمانی نیز از من صادر شده است که شما با این مشایخ یهود به جهت بنا نمودن این خانه خدا چگونه رفتار نمایید. از مال خاص پادشاه، یعنی از مالیات ماورای نهر، خرج به این مردمان، بلا تاخیر داده شود تا معطل نباشند.
9 و مایحتاج ایشان را از گاوان و قوچها و بره ها به جهت قربانی های سوختنی برای خدای آسمان و گندم و نمک و شراب و روغن، برحسب قول کاهنانی که در اورشلیم هستند، روز به روز به ایشان بی کم و زیاد داده شود.
10 تا آنکه هدایای خوشبو برای خدای آسمان بگذرانند و به جهت عمر پادشاه و پسرانش دعا نمایند.
11 و دیگر فرمانی از من صادر شد که هرکس که این حکم را تبدیل نماید، از خانه او تیری گرفته شود و او بر آن آویخته و مصلوب گردد و خانه او به سبب این عمل مزبله بشود.
12 و آن خدا که نام خود را در آنجا ساکن گردانیده است، هر پادشاه یا قوم را که دست خود را برای تبدیل این امر و خرابی این خانه خدا که در اورشلیم است دراز نماید، هلاک سازد. من داریوش این حکم را صادر فرمودم، پس این عمل بلا تاخیر کرده شود.»
13 آنگاه تتنایی ، والی ماورای نهر و شتربوزنای و رفقای ایشان بروفق فرمانی که داریوش پادشاه فرستاده بود، بلاتاخیر عمل نمودند.
14 و مشایخ یهود به بنا نمودن مشغول شدند و برحسب نبوت حجی نبی و زکریا ابن عدو کار را پیش بردند و برحسب حکم خدای اسرائیل و فرمان کورش و داریوش و ارتحشستا، پادشاهان فارس آن را بنا نموده، به انجام رسانیدند.
15 و این خانه ، در روز سوم ماه اذار در سال ششم داریوش پادشاه، تمام شد.
16 و بنی اسرائیل، یعنی کاهنان و لاویان و سایر آنانی که از اسیری برگشته بودند، این خانه خدا را با شادمانی تبریک نمودند.
17 و برای تبریک این خانه خدا صد گاو و دویست قوچ و چهارصد بره و به جهت قربانی گناه برای تمامی اسرائیل، دوازده بز نر موافق شماره اسباط اسرائیل گذرانیدند.
18 و کاهنان را در فرقه های ایشان و لاویان را در قسمتهای ایشان، بر خدمت خدایی که در اورشلیم است برحسب آنچه در کتاب موسی مکتوب است قرار دادند.
19 و آنانی که از اسیری برگشته بودند، عید فصح را در روز چهاردهم ماه اول نگاه داشتند،
20 زیرا که کاهنان و لاویان، جمیعا خویشتن را طاهر ساختند؛ و چون همه ایشان طاهر شدند، فصح را برای همه آنانی که از اسیری برگشته بودند و برای برادران خود کاهنان و برای خودشان ذبح کردند.
21 و بنی اسرائیل که از اسیری برگشته بودند، با همه آنانی که خویشتن را از رجاسات امتهای زمین جدا ساخته ، به ایشان پیوسته بودند تا یهوه خدای اسرائیل را بطلبند، آن را خوردند.
22 و عید فطیر را هفت روز با شادمانی نگاه داشتند، چونکه خداوند ایشان را مسرور ساخت از اینکه دل پادشاه آشور را به ایشان مایل گردانیده، دستهای ایشان را برای ساختن خانه خدای حقیقی که خدای اسرائیل باشد، قوی گردانید.
1 و بعد از این امور، در سلطنت ارتحشستا پادشاه فارس، عزرا ابن سرایا ابن عزریا ابن حلقیا،
2 ابن شلوم بن صادوق بن اخیطوب،
3 بن امریا ابن عزریا ابن مرایوت،
4 بن زرحیا ابن عزی ابن بقی ،
5 ابن ابیشوع بن فینحاس بن العازار بن هارون رئیس کهنه ،
6 این عزرا از بابل برآمد و او در شریعت موسی که یهوه خدای اسرائیل آن را داده بود، کاتب ماهر بود و پادشاه بروفق دست یهوه خدایش که با وی می بود، هر چه را که او می خواست به وی می داد.
7 و بعضی از بنی اسرائیل و از کاهنان و لاویان و مغنیان و دربانان و نتینیم نیز در سال هفتم ارتحشستا پادشاه به اورشلیم برآمدند.
8 و او در ماه پنجم سال هفتم پادشاه، به اورشلیم رسید.
9 زیرا که در روز اول ماه اول، به بیرون رفتن از بابل شروع نمود و در روز اول ماه پنجم، بروفق دست نیکوی خدایش که با وی می بود، به اورشلیم رسید.
10 چونکه عزرا دل خود را به طلب نمودن شریعت خداوند و به عمل آوردن آن و به تعلیم دادن فرایض و احکام به اسرائیل مهیا ساخته بود.
11 و این است صورت مکتوبی که ارتحشستا پادشاه، به عزرای کاهن و کاتب داد که کاتب کلمات وصایای خداوند و فرایض او بر اسرائیل بود:
12 «از جانب ارتحشستا شاهنشاه، به عزرای کاهن و کاتب کامل شریعت خدای آسمان، اما بعد.
13 فرمانی از من صادر شد که هر کدام از قوم اسرائیل و کاهنان و لاویان ایشان که در سلطنت من هستند و به رفتن همراه تو به اورشلیم راضی باشند، بروند.
14 چونکه تو از جانب پادشاه و هفت مشیر او، فرستاده شده ای تا درباره یهودا و اورشلیم بروفق شریعت خدایت که در دست تو است، تفحص نمایی.
15 و نقره و طلایی را که پادشاه و مشیرانش برای خدای اسرائیل که مسکن او در اورشلیم می باشد بذل کرده اند، ببری.
16 و نیز تمامی نقره و طلایی را که در تمامی ولایت بابل بیابی ، با هدایای تبرعی که قوم و کاهنان برای خانه خدای خود که در اورشلیم است داده اند، (ببری).
17 لهذا با این نقره، گاوان و قوچها و بره ها و هدایای آردی و هدایای ریختنی آنها رابه اهتمام بخر و آنها را بر مذبح خانه خدای خودتان که در اورشلیم است، بگذران.
18 و هر چه به نظر تو و برادرانت پسند آید که با بقیه نقره و طلا بکنید، برحسب اراده خدای خود به عمل آورید.
19 و ظروفی که به جهت خدمت خانه خدایت به تو داده شده است، آنها را به حضور خدای اورشلیم تسلیم نما.
20 و اما چیزهای دیگر که برای خانه خدایت لازم باشد، هر چه برای تو اتفاق افتد که بدهی ، آن را از خزانه پادشاه بده.
21 و از من ارتحشستا پادشاه فرمانی به تمامی خزانه داران ماورای نهر صادر شده است که هر چه عزرای کاهن و کاتب شریعت خدای آسمان از شما بخواهد، به تعجیل کرده شود.
22 تا صد وزنه نقره و تا صد کر گندم و تا صد بت شراب و تا صد بت روغن و از نمک، هر چه بخواهد.
23 هر چه خدای آسمان فرموده باشد، برای خانه خدای آسمان بلاتاخیر کرده شود، زیرا چرا غضب بر ملک پادشاه و پسرانش وارد آید.
24 و شما را اطلاع می دهیم که بر همه کاهنان و لاویان و مغنیان و دربانان و نتینیم و خادمان این خانه خدا جزیه و خراج و باج نهادن جایز نیست.
25 و تو ای عزرا، موافق حکمت خدایت که در دست تو می باشد، قاضیان و داوران از همه آنانی که شرایع خدایت را می دانند نصب نما تا بر جمیع اهل ماورای نهر داوری نمایند و آنانی را که نمی دانند تعلیم دهید.
26 و هر که به شریعت خدایت و به فرمان پادشاه عمل ننماید، بر او بی محابا حکم شود، خواه به قتل یا به جلای وطن یا به ضبط اموال یا به حبس.»
27 متبارک باد یهوه خدای پدران ما که مثل این را در دل پادشاه نهاده است که خانه خداوند را که در اورشلیم است زینت دهد.
28 و مرا در حضور پادشاه و مشیرانش و جمیع رؤسای مقتدر پادشاه منظور ساخت، پس من موافق دست یهوه خدایم که بر من می بود، تقویت یافتم و رؤسای اسرائیل را جمع کردم تا با من برآیند.
1 و اینانند رؤسای آبای ایشان و این است نسب نامه آنانی که در سلطنت ارتحشستا پادشاه، با من از بابل برآمدند:
2 از بنی فینحاس، جرشوم و از بنی ایتامار، دانیال و از بنی داود، حطوش.
3 و از بنی شکنیا از بنی فروش، زکریا و با او صد و پنجاه نفر از ذکوران به نسب نامه شمرده شدند.
4 از بنی فحت، موآب الیهو عینای ابن زرحیا و با او دویست نفر از ذکور.
5 از بنی شکنیا، ابن یحزیئیل و با او سیصد نفر از ذکور.
6 از بنی عادین، عابد بن یوناتان و با او پنجاه نفر از ذکور.
7 از بنی عیلام، اشعیا ابن عتلیا و با او هفتاد نفر از ذکور.
8 از بنی شفطیا، زبدیا ابن میکائیل و با او هشتاد نفر از ذکور.
9 از بنی یوآب، عوبدیا ابن یحئیل و با او دویست و هجده نفر از ذکور.
10 و از بنی شلومیت بن یوسفیا و با او صد وشصت نفر از ذکور.
11 و از بنی بابای، زکریا ابن بابای و با او بیست و هشت نفر از ذکور.
12 و از بنی عزجد، یوحانان بن هقاطان و با او صد و ده نفر از ذکور.
13 و مؤخران از بنی ادونیقام بودند و این است نامهای ایشان: الیفلط ویعیئیل و شمعیا و با ایشان شصت نفر از ذکور.
14 و از بنی بغوای، عوتای و زبود و با ایشان هفتاد نفر از ذکور.
15 پس ایشان را نزد نهری که به اهوا می رود جمع کردم و در آنجا سه روز اردو زدیم. و چون قوم و کاهنان را بازدید کردم، از بنی لاوی کسی را در آنجا نیافتم.
16 پس نزد الیعزر و اریئیل و شمعیا و الناتان و یاریب و الناتان و ناتان و زکریا و مشلام که رؤسا بودند و نزد یویاریب و الناتان که علما بودند، فرستادم.
17 و پیغامی برای عدوی رئیس، در مکان کاسفیا به دست ایشان فرستادم و سخنانی که باید به عدو و برادرانش نتینیم که در مکان کاسقیا بودند بگویند، به ایشان القا کردم تا خادمان به جهت خانه خدای ما نزد ما بیاورند.
18 و از دست نیکوی خدای ما که با ما می بود، شخصی دانشمند از پسران محلی ابن لاوی ابن اسرائیل برای ما آوردند، یعنی شربیا را با پسران و برادرانش که هجده نفر بودند.
19 و حشبیا را نیز و با او از بنی مراری اشعیا را. و برادران او و پسران ایشان را که بیست نفر بودند.
20 و از نتینیم که داود و سروران، ایشان را برای خدمت لاویان تعیین نموده بودند. از نتینیم دویست و بیست نفر که جمیع به نام ثبت شده بودند.
21 پس من در آنجا نزد نهر اهوا به روزه داشتن اعلان نمودم تا خویشتن را در حضور خدای خود متواضع نموده، راهی راست برای خود و عیال خویش و همه اموال خود از او بطلبیم.
22 زیرا خجالت داشتم که سپاهیان و سواران از پادشاه بخواهیم تا ما را از دشمنان در راه اعانت کنند، چونکه به پادشاه عرض کرده، گفته بودیم که دست خدای ما بر هر که او را می طلبد، به نیکویی می باشد، اما قدرت و غضب او به ضد آنانی که او را ترک می کنند.
23 پس روزه گرفته ، خدای خود را برای این طلب نمودیم و ما را مستجاب فرمود.
24 و دوازده نفر از رؤسای کهنه ، یعنی شربیا و حشبیا و ده نفر از برادران ایشان را با ایشان جدا کردم.
25 و نقره و طلا و ظروف هدیه خدای ما را که پادشاه و مشیران و سرورانش و تمامی اسرائیلیانی که حضور داشتند داده بودند، به ایشان وزن نمودم.
26 پس ششصد و پنجاه وزنه نقره و صد وزنه ظروف نقره و صد وزنه طلا به دست ایشان وزن نمودم.
27 و بیست طاس طلا هزار درهم و دو ظرف برنج صیقلی خالص که مثل طلا گرانبها بود.
28 و به ایشان گفتم: «شما برای خداوند مقدس می باشید و ظروف نیز مقدس است و نقره و طلا به جهت یهوه خدای پدران شما هدیه تبرعی است.
29 پس بیدار باشید و اینها را حفظ نمایید تا به حضور رؤسای کهنه و لاویان و سروران آبای اسرائیل در اورشلیم، به حجره های خانه خداوند به وزن بسپارید.»
30 آنگاه کاهنان و لاویان وزن طلا و نقره و ظروف را گرفتند تا آنها را به خانه خدای ما به اورشلیم برسانند.
31 پس در روز دوازدهم ماه اول از نهر اهوا کوچ کرده، متوجه اورشلیم شدیم. و دست خدای ما با ما بود و ما را از دست دشمنان و کمین نشینندگان سر راه خلاصی داد.
32 و چون به اورشلیم رسیدیم سه روز درآنجا توقف نمودیم.
33 و در روز چهارم، نقره و طلا و ظروف را در خانه خدای ما به دست مریموت بن اوریای کاهن وزن کردند؛ و العازار بن فینحاس با او بود؛ و یوزاباد بن یشوع و نوعدیا ابن بنوی لاویان با ایشان بودند.
34 همه را به شماره و به وزن (حساب کردند) و وزن همه در آن وقت نوشته شد.
35 و اسیرانی که از اسیری برگشته بودند، قربانی های سوختنی برای خدای اسرائیل گذرانیدند، یعنی دوازده گاو و نود و شش قوچ و هفتاد و هفت بره و دوازده بز نر، به جهت قربانی گناه، برای تمامی اسرائیل که همه اینها قربانی سوختنی برای خداوند بود.
36 و چون فرمانه ای پادشاه را به امرای پادشاه و والیان ماورای نهر دادند، ایشان قوم و خانه خدا را اعانت نمودند.
1 و بعد از تمام شدن این وقایع، سروران نزد من آمده، گفتند: «قوم اسرائیل و کاهنان و لاویان خویشتن را از امتهای کشورها جدا نکرده اند بلکه موافق رجاسات ایشان، یعنی کنعانیان و حتیان و فرزیان و یبوسیان و عمونیان و موآبیان و مصریان و اموریان (رفتار نموده اند).
2 زیرا که از دختران ایشان برای خود و پسران خویش زنان گرفته و ذریت مقدس را با امتهای کشورها مخلوط کرده اند و دست رؤسا و حاکمان در این خیانت مقدم بوده است.»
3 پس چون این سخن را شنیدم، جامه و ردای خود را چاک زدم و موی سر و ریش خود را کندم و متحیر نشستم.
4 آنگاه، همه آنانی که به سبب این عصیان اسیران، از کلام خدای اسرائیل می ترسیدند، نزد من جمع شدند و من تا وقت هدیه شام، متحیر نشستم.
5 و در وقت هدیه شام، از تذلل خود برخاستم وبا لباس و ردای دریده، به زانو درآمدم و دست خود را بسوی یهوه خدای خویش برافراشتم.
6 و گفتم: «ای خدای من، خجالت دارم و از بلند کردن روی خود بسوی تو ای خدایم شرم دارم، زیرا گناهان ما بالای سر ما زیاده شده، و تقصیرهای ما تا به آسمان عظیم گردیده است.
7 ما از ایام پدران خود تا امروز مرتکب تقصیرهای عظیم شده ایم و ما و پادشاهان و کاهنان ما به سبب گناهان خویش، به دست پادشاهان کشورها به شمشیر و اسیری و تاراج و رسوایی تسلیم گردیده ایم، چنانکه امروز شده است.
8 و حال اندک زمانی لطف از جانب یهوه خدای ما بر ما ظاهر شده، مفری برای ما واگذاشته است و ما را در مکان مقدس خود میخی عطا فرموده است و خدای ما چشمان ما را روشن ساخته ، اندک حیات تازه ای در حین بندگی ما به ما بخشیده است.
9 زیرا که ما بندگانیم، لیکن خدای ما، ما را در حالت بندگی ترک نکرده است، بلکه ما را منظور پادشاهان فارس گردانیده، حیات تازه به ما بخشیده است تا خانه خدای خود را بنا نماییم و خرابیهای آن را تعمیر کنیم و ما را در یهودا و اورشلیم قلعه ای بخشیده است.
10 و حال ای خدای ما بعد از این چه گوییم، زیرا که اوامر تو را ترک نموده ایم.
11 که آنها را به دست بندگان خود انبیا امر فرموده و گفته ای که آن زمینی که شما برای تصرف آن می روید، زمینی است که از نجاسات امتهای کشورها نجس شده است و آن را به رجاسات و نجاسات خویش، از سر تا سر مملو ساخته اند.
12 پس اﻵن، دختران خود را به پسران ایشان مدهید و دختران ایشان را برای پسران خود مگیرید و سلامتی و سعادتمندی ایشان را تا به ابد مطلبید تا قوی شوید و نیکویی آن زمین را بخورید و آن را برای پسران خود به ارثیت ابدی واگذارید.
13 و بعد از همه این بلایایی که به سبب اعمال زشت و تقصیرهای عظیم ما بر ما وارد شده است، با آنکه تو ای خدای ما، ما را کمتر از گناهان ما عقوبت رسانیده ای و چنین خلاصی ای به ما داده ای،
14 آیا می شود که ما بار دیگر اوامر تو را بشکنیم و با امتهایی که مرتکب این رجاسات شده اند، مصاهرت نماییم؟ و آیا تو بر ما غضب نخواهی نمود و ما را چنان هلاک نخواهی ساخت که بقیتی و نجاتی باقی نماند؟
15 ای یهوه خدای اسرائیل تو عادل هستی چونکه بقیتی از ما مثل امروز ناجی شده اند، اینک ما به حضور تو در تقصیرهای خویش حاضریم، زیرا کسی نیست که به سبب این کارها، در حضور تو تواند ایستاد.»
1 پس چون عزرا دعا و اعتراف می نمود و گریه کنان پیش خانه خدا رو به زمین نهاده بود، گروه بسیار عظیمی از مردان و زنان و اطفال اسرائیل نزد وی جمع شدند، زیرا قوم زارزار می گریستند.
2 و شکنیا ابن یحئیل که از بنی عیلام بود جواب داد و به عزرا گفت: «ما به خدای خویش خیانت ورزیده، زنان غریب از قومهای زمین گرفته ایم؛ لیکن اﻵن امیدی برای اسرائیل در این باب باقی است.
3 پس حال با خدای خویش عهد ببندیم که آن زنان و اولاد ایشان را برحسب مشورت آقایم و آنانی که از امر خدای ما می ترسند دور کنیم و موافق شریعت عمل نماییم.
4 برخیز زیرا که این کار تو است و ما با تو می باشیم. پس قویدل باش و به کار بپرداز.»
5 آنگاه عزرا برخاسته ، رؤسای کهنه و لاویان و تمامی اسرائیل را قسم داد که برحسب این سخن عمل نمایند، پس قسم خوردند.
6 و عزرا از پیش روی خانه خدا برخاسته ، به حجره یهوحانان بن الیاشیب رفت و نان نخورده و آب ننوشیده، به آنجا رفت، زیرا که به سبب تقصیر اسیران ماتم گرفته بود.
7 و به همه اسیران در یهودا و اورشلیم ندا دردادند که به اورشلیم جمع شوند.
8 و هر کسی که تا روز سوم، برحسب مشورت سروران و مشایخ حاضر نشود، اموال او ضبط گردد و خودش از جماعت اسیران جدا شود.
9 پس در روز سوم که روز بیستم ماه نهم بود، همه مردان یهودا و بنیامین در اورشلیم جمع شدند و تمامی قوم در سعه خانه خدا نشستند. و به سبب این امر و به سبب باران، سخت می لرزیدند.
10 آنگاه عزرای کاهن برخاسته ، به ایشان گفت: «شما خیانت ورزیده و زنان غریب گرفته ، جرم اسرائیل را افزوده اید.
11 پس اﻵن یهوه خدای پدران خود را تمجید نمایید و به اراده او عمل کنید و خویشتن را از قومهای زمین و از زنان غریب جدا سازید.»
12 تمامی جماعت به آواز بلند جواب دادند و گفتند: «چنانکه به ما گفته ای همچنان عمل خواهیم نمود.
13 اما خلق بسیارند و وقت باران است و طاقت نداریم که بیرون بایستیم و این امر کار یک یا دو روز نیست، زیرا که در این باب گناه عظیمی کرده ایم.
14 پس سروران ما برای تمامی جماعت تعیین بشوند و جمیع کسانی که در شهرهای ما زنان غریب گرفته اند، در وقتهای معین بیایند و مشایخ و داوران هر شهر همراه ایشان بیایند، تا حدت خشم خدای ما درباره این امر از ما رفع گردد.»
15 لهذا یوناتان بن عسائیل و یحزیا ابن تقوه بر این امر معین شدند و مشلام و شبتائی لاوی، ایشان را اعانت نمودند.
16 و اسیران چنین کردند و عزرای کاهن و بعضی از رؤسای آبا، برحسب خاندانهای آبای خود منتخب شدند و نامهای همه ایشان ثبت گردید. پس در روز اول ماه دهم، برای تفتیش این امر نشستند.
17 و تا روز اول ماه اول، کار همه مردانی را که زنان غریب گرفته بودند، به اتمام رسانیدند.
18 و بعضی از پسران کاهنان پیدا شدند که زنان غریب گرفته بودند. از بنی یشوع بن یوصاداق و برادرانش معسیا و الیعزر و یاریب و جدلیا.
19 و ایشان دست دادند که زنان خود را بیرون نمایند و قوچی به جهت قربانی جرم خود گذرانیدند.
20 و از بنی امیر، حنانی و زبدیا.
21 و از بنی حاریم، معسیا و ایلیا و شمعیا و یحیئیل و عزیا.
22 و از بنی فشحور، الیوعینای و معسیا و اسمعیل و نتنئیل و یوزاباد و العاسه.
23 و از لاویان، یوزاباد و شمعی و قلایا که قلیطا باشد. و فتحیا و یهودا و الیعزر.
24 و از مغنیان، الیاشیب و از دربانان، شلوم و طالم و اوری.
25 و اما از اسرائیلیان: از بنی فرعوش، رمیا و یزیا و ملکیا و میامین و العازار و ملکیا و بنایا.
26 و از بنی عیلام، متنیا و زکریا و یحیئیل و عبدی و یریموت و ایلیا.
27 و از بنی زتو، الیوعینای و الیاشیب و متنیا و یریموت و زاباد و عزیزا.
28 و از بنی بابای، یهوحانان و حننیا و زبای و عتلای.
29 و از بنی بانی، مَشُلام و مَلُّوک و عِدایا و یاشوب و شَآل و راموت.
30 و از بنی فحت، موآب عدنا و کلال و بنایا و معسیا و متنیا و بصلئیل و بنوی و منسی.
31 و از بنی حاریم، الیعزر و اشیا و ملکیا و شمعیا و شمعون.
32 و بنیامین و ملوک و شمریا.
33 از بنی حاشوم، متنای و متاته و زاباد و الیفلط و یریمای و منسی و شمعی.
34 از بنی بانی ، معدای و عمرام و اوئیل.
35 و بنایا و بیدیا و کلوهی.
36 و ونیا و مریموت و الیاشیب.
37 و متنیا و متنای و یعسو.
38 و بانی و بنوی و شمعی.
39 و شلمیا و ناتان و عدایا.
40 و مکندبای و شاشای و شارای.
41 و عزرئیل و شلمیا و شمریا.
42 و شلوم و امریا و یوسف.
43 از بنی نبو، یعیئیل و متتیا و زاباد و زبینا و یدو و یوئیل و بنایا.
44 جمیع اینها زنان غریب گرفته بودند و بعضی از ایشان زنانی داشتند که از آنها پسران تولید نموده بودند.